Verse 1 [Ho3ein] هی چه فاز سنگینی همه چی سفید سیاهه چیزی رنگی نی بازم من و یه جسم لش و بی حال دوباره رنگ پوسته شده گچ دیوار وای انقد کشیدم که نمی گیره خندم با چشمام قفلم به این آتیش رو فندک یه اتاق تاریک با بوی دود گاری چه بخت گندی داری تو با جیب خالی نگو که هستیم رنگ مشابه من یه عمره رو صورتم خنده قاچاقه من مُردم پسر یه عقدم که سر تا پای مسیرو همیشه خوردم به سنگ اگه که مردم حلال کنینم آره تا حالا ساختم ولی الان بریدم از خودم از همه از میز محکمه از فکر به فرداها که روی مغزمه Verse 2 [Sadegh] من مردم یا زندم ؟ دقیق نمی دونم یه زمین خورده خاکی از دنیا به دورم بیخی زندگی شدم که پر ِ پیچ و خمه رسیدم تهش کشیدم بیرون کل زیر و بمش اونقد بالا ام که نمی تونم حرفی بزنم اونقد می کشم تا بمیرم و دل نمی کنم گوشت نشد به تنم اون که تا حالا خوردم باختم هموناییم که تا حالا بردم ببین قانونشه فرصتاتو پشت سر می ذاری اون وقتی که تو رویاهات داری چشماتو می مالی ولش کن بابا بذار یه بارم دنیا ببره قبل اینکه یکی … سه تا … بزنه حسرت جفت پاهام واسه صاف واستادن ببین چیه با وجدان خودم داستان دارم این رسمه روزگاره مثل تنه ماره می پیچه دور دو دست و زندگیت ادامه داره