دلا دیدی که خورشید از شب سرد چو آتش سر ز خاکستر بر آورد زمین و آسمان، گلرنگ و گلگون جهان دشت شقایق گشت ازین خون نگر تا این شب خونین سحر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد نگر تا این شب خونین سحر کرد نگر تا این شب خونین سحر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت به هر سروی، تذروی نغمه برداشت به هر سروی، تذروی نغمه برداشت دلا دیدی که خورشید از شب سرد چو آتش سر ز خاکستر بر آورد زمین و آسمان گلرنگ و گلگون زمین و آسمان گلرنگ و گلگون جهان دشت شقایق گشت ازین خون نگر تا این شب خونین سحر کرد نگر تا این شب خونین سحر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت به هر سروی، تذروی نغمه برداشت به هر سروی، تذروی نغمه برداشت صدای خون در آواز تذرو است دلا اين يادگار خون سرو است دلا اين يادگار خون سرو است دلا اين يادگار خون سرو است