ببین دیازپام ۱۰ خوراندهاند... گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر از سهراه آذری گذر از حدود سروری گذر از پیاز و جعفری گذر از شراب خانگی گذر از سهراه آذری گذر ز کار و بار و یار و دلبر گذر ز کار و بار و یار و دلبر گذر دود سیگار را بگیر به عرش رو فرش زیر پای را فروش ز سر زهمسر گذر، ز مادر گذر ز ما، ز ما، ز مادر گذر دود سیگار را ببین برو بمیر زیر پای را ببین، ز جان گذر ز جان، ز خانمان گذر عر بزن، کوبهی سفالیات بر در بزن گشوده شد چو در، ز در گذر ز کار و بار و یار و حال و فال و دلبر گذر ز کار و بار و یار و حال و فال و دلبر گذر جسم خود سهراه آذری ببر برون نیا شمال شهر را بُکُش، بِکَش به دشت آمپول و ساقیان و در گذر ز سر، ز همسر ز مادر گذر تیغ و رگ ز جمجمه تپانچه بگذران بر آزردگی خود کمانچه بگذران ز جان گذر، زجان، ز خانمان، ز جان، ز جان، ز خانمان گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر ببین چگونه جان مشوش است، عدد بده ببین شهید شد برادرت، عدد بده ببین که نیستی عدد، نود بده، ز صد گذر ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین دلت به انتظار چشمهاست، عدد بده دلت به انتظار چشمهاست... ببین جهان چگونه کرده است راست... نرو به زیر کار و بار دلبران، گران نرو نرو نرو، نرو به زیر کار و بار دلبران گران خزان شدی و سست و زرد از کران تا کران دلت چه شد؟ دلت چه شد؟ به باد رفت، تمام ایدهها و آرزو، ز یاد رفت چست و چابکی چنین که خشم دردهی ز جان گذر ز جان، ز خانمان گذر... گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر برو ونک به گوشهای نشین و ساز زن برو چنان به زیر آواز زن دد بشو، بشو تهمتن و ز هفتخوان گذر دد بشو، دد بشو، دد بشو بشو تهمتن و ز هفتخوان گذر تیغ و رگ ز جمجمه تپانچه بگذران بر آزردگی خود کمانچه بگذران ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین دیازپام ده خوراندهاند خلق را ببین چگونه کردهاند مُد، ریای دلق را ببین چگونه بشکنند جای شیشه طلق را ببین چگونه پول میدهیم، نفت و آب و برق را ببین احاطه کرده است عدد، فکر خلق را مچاله شو به جوی آب شو روان، عدد بده زباله شو به گوشهای غمین هزار ساله شو، عدد بده این قرار عاشقانه را، عدد بده شور و حال عارفانه را، عدد بده رو جهان بیکرانه را سند بزن روی رودِ، روی رودِ، روی رودِ، روی رودِ تشنگیت، سد بزن عدد عدد عدد عدد عدد عدد عدد بده عدد عدد عدد عدد عدد عدد عدد بده عدد عدد عدد عدد عدد عدد عدد بده عدد عدد عدد عدد عدد عدد عدد بده چه ماندهاست در برت فقط ندای ماندولین چه ماندهاست در کفات، فقط سرنگ انسولین انسولین و واسکازین و وازلین و واجبین و جالبین و زاهدین و صاحبین و... مومنین و ... گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر آی مرد سامری خفن شدی در سهراه آذری کفن شدی ای نماد بیکسی ز پیچ و تاب این زمانه چون چلاندهاند و تو رسن شدی گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر...