زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد نکن تا نکنی بنیادم می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر سرمکش تا مکشد سر به فلک فریادم شهرهی شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم (رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا به خاک در آسف نرسد فریادم) لی دلی ل ل ل ل ل لی دلی ل ل ل ل ل می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر سرمکش تا مکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکن تا مکنی در بندم طرّه را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نروی از پیشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی برگ گلم قد برافراز که از خلق کنی آزادم زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد نکن تا نکنی بنیادم