Bamdad & Yara - To Besh Migi Mariz lyrics

Published

0 185 0

Bamdad & Yara - To Besh Migi Mariz lyrics

؛[قسمت اول: یارا]؛ دلش می‌خواد آسمون و رنگ بزنه آبی یه آدم عادی یه عالمه ماهی بکشه جا ستاره‌ها تو دریای سبزش پیرمرد خسته رو نیمکت نشسته تو بش می‌گی مریض خب حق داری یعنی یه وقتایی کمی از این حد وسط دوره اون تو سینه‌اش نوره بدنش تاریک جسم واس جنسیت رو نوشته‌ها ماژیک کشید، سپید، سیاه جای فکرش تو بش می‌گی مریض ولی نمی‌کنی حسش نمی‌دونی اسمش نه نکردی حسش تا حالا شده لمس کنی تن خاک رو؟ ژستت نمی‌خوره کثیف شی لباسات تمیزه یه معیار بد تو ذهنت خوبتم عزیزه بش می‌گی مریض چون از رو غریزه یه کارایی می‌کنه که واست عجیبه عاشق بارونه عاشق برگه سرد مث برف سخت مث تگرگ آب می‌شه تو گرمای عشق یه چشمه جاری می‌شه رو صورت خیابون زشتت تو بش می‌گی مریض، ولی... اون مریض نیست خیالاتی شده نترس خطری نیست پودر می‌شه تو وجودش اثری نیست صدا بارون میاد گل می‌شه و خبری نیست ؛[قسمت دوم: بامداد]؛ میاد صدای بارون رو برگا آروم و دارو تو کیسه کلید ماشین تو جیبت دست‌انداز سرع و بگیر و جریمه نشو رادیو رو روشن کن موجی شد حرفات ترسو شو تو سطلا پاره کن کیسه عاقبت گربه‌ی هم‌شهری زیر بارون خیسه هاهاهاها خنده‌های شیطانی رشتتو بزن تجربی انسانی دو دوتا ریاضی بازوهات فنی تمام نظم و بکن با سؤالات درگیر مردم احمق که عقل دارن تو شجاعی نه؟ احمق تویی عاقل چسبید به صندلیش بست کمربند و هر موقع ترسید بخاری بخار کرد از توی اگزوز لای عاشق و معشوق شد نفر سوم به بشقاب شام گفت میل ندارم ولی وقتی کیک و بیارن شیکمش پر ولی تو پیرهنت خورد از خون تو دماغت از اون درد لاعلاجت یه جیبه تو جیبتو یه آدم دیگه امشبم طلا می‌خره واس زن پیرش ؛[قسمت سوم: دیگرد]؛ آمار موزاییکای شهرو داره بهتر از جنده‌هایی که دوس دارن لباساشو بکنن بسترش یه صندلی شیکسته‌اس قرعه می‌کشه از هوا جایزه بده به سینه‌ش بازدم دم تو هر ثانیه یه فکر شوم حیاتش بی‌فلسفه‌س آب می‌ده از چشمه‌ش به باغچه‌های یخ زده‌ش تو میدون دیدشه و گم می‌شه وسیله‌ش راه و چاره تنگه صداش وق وق بی‌ساهاب قضیه‌ی میزان عشق می‌شه یه مبحث علمی اون از هر چی عدده بدش میاد دردونه‌ی آخریتو ببر یه جای خوب بگو هر چی که می‌خواد بخوره به حساب من، باشه به حساب من همه تنهاییات سکوت این شهر مریض لعنتی به حساب من گردن من سنگینه از فشار یه خط جوهر گناه زندونای شهر به گردن من تو عاشق مست شدنی هر چقدر که می‌خوای سر بکش تلخیاش و بزار واس دهن من برو هرچقدر که می‌خوای بخند از ته دلت اشکای مونده تو مشکات واس چشای من تو آزادی هر چیزی که می‌خواد دلت بگو همه اجبار و خفقان به صدای من

You need to sign in for commenting.
No comments yet.