Aref fbr (ensan) - Mohammad lyrics

Published

0 202 0

Aref fbr (ensan) - Mohammad lyrics

من هر طور شده باید برم تو فقط کمکم کن برسم اونجایی که میبینم دو طرف روده قرار ما این نبود که برادرم و وقتی گرفتن با تیر زدنش چون که سوار ماشین نشد داداش اونجا مارو میخان . منم با تو میام . پاشو ما بریم . با شعار دین اقلا میتونیم بگیم ایرانی هست کنارتون من اونجا خیلی چیزا دیدم من اونجا برادرم رو دیدم که شب میرفت سنگ میزد جنگیدن رو یاد گرفت و چندی بعد مرد مطمئنم اونم مثل من میخاست رفاه و تشکیلات اما مرد جنگ اون بود چون دفاع رو تریج داد من اونجا خواهر باکره ام رو دیدم کلی آرزو داشت ولی یک سرباز آرزو هاشو پاره کرد آره من دیدم قاصدک میرفت خبر نمیبرد اونی که میجنگید و میرفت برنده میشد من اون رو تو خواب دیدم 10 سالش بود پدرش محمد صداش میزد گفتم چه خبره . گفت که نوبت ماست دو تا تانک چپ دو تا تانک راست خونه ی محمد وسط گفت میای گفتم نمیام بچه ای ؟ نمیزارم بری سر تانک چرخید دستم و ول کرد دوئید داد زد مامان اومدم بابا رو بغل کن بریم داداش تو زود تر برو درو باز کرد ولی شنیدم : پووااااا ::::::::صدای انفجار ::::::: محمد رفت بولدوزر اومد جاش شهرک سازی نوین شروع شد . خونه های بعد محمد صاف میشدن می دیدم مردٌم دنبال تانک میدوئن اما رسانه ها اینارو از تو اخبار پاک میکنن این یعنی هنر نگارش که محمد هارو از جلو چشم دنیا پاک میکنه مرز ها روز به روز جدید تر میشن و ما نمیدونیم که جلوی تانک ایستادن چه احساسی داره محمد من دنبال تو رفتم پیدات نکردم چون همش خاک بود همش تانک بود خطر ناک بود مثل پایین کرانه ماشین مصالح تو راهه و من از تو هیچی پیدا نکردم از من یک جسم خاکی از توام یک دفترچه خاطرات رفتم کنار آب بازش کردم ...:::شروع دفترچه خاطرات...::: به نام الله مینویسم به یاد پرواز بدون ترس مینویسم به یاد زمانی که پدرم میگفت دین خوبه مذهب یعنی ترس یعنی پسرفت یعنی جنگ وقتی خودتو باور کردی باید جنگید من با قرآن . تو با انجیل . اون با تورات ولی ما مرز دادیم متنفرم از رائیل امروز سرباز ها ریختن کاش تو این وضع خدا میدید که با خواهرم چه کار کردن امروز پدرم داشت میرفت مسجد پاش رو مین رفت کاش تو این وضع خدا میدید که با پدرم چکار کردن امروز با خواهر کوچولو برادرم من پسر عمو دیدیم که مدرسم نبود جاش خاک بود و پر از گرد تانک بود و مسلسل فهمیدم کتاب حرامه سنگ حلاله پرتاب کردم ... پرتاب کردم امروز شنیدم اونا قصد پیشروی دارن . خدا میشنوی یا نه ازین خاک بیشترین آه رفت به آسمون ولی بازم هیچ کس اینجا نجنگید کنارمون میترسن به جهنم اگه بهشت نرفتم باورم کن حتما بهشت مال اونیه که رفیقم و کشت خواهرم رو زن کرد مادرم رو سنگ زد . هنوز پر داغه دلم موج بمب اذان رو قطع کرد اعوذ بالله تموم شد اخطار من دلم روشنه تاریکی ادامه داره . بزار بخابه چشمام بعد من هستن کسایی که با جون بجنگن با خون بخندن ::::::فلسطین مال ماست::::::

You need to sign in for commenting.
No comments yet.