از تک تک این نت های بیمار تا لرزش این صدای بیزار از خلوت این کوچه های پر ترس تا هجوم این سایه های بی مغز قاصدک بی همتاست رقص کنان بی پرواست از شروع این لحظه های خاکی تا مرگ آخرین نور باقی از بیستون که نقش کرد فرهاد تا پایکوبی ِ عشقهای آزاد قاصدک بی همتاست رقص کنان بی پرواست پیغام از باد و پیراهن خبر از زلف و دل سپردن نامه از دلهای سوخته خبر از دهانهای دوخته قاصدک بی همتاست رقص کنان بی پرواست