چه بی رحمه دل سنگ زمونه
نپرس از سینه ام دریا ی خون
من و گذاشته رفته بی بهونه
دیگه رفته که دل تنها بمونه
می دونه خونمون خالی می مونه
ولی گفته که رفته تا بمونه
چه بی رحمه دل سنگ زمونه
نپرس از سینه ام دریا ی خون
دیگه خسته شده از عشق با من
خدا نزار که شعر عشق با کسی بخونه
باید یادم بره حرفای خوبش
ولی سخته خدا خودش میدونه
چه روزهایی که خونه با صفا بود
همه جا رو لبها اوازی اون عشق ما بود
خدایا خیر نبینه اون کسی که
چشمش دنبال عشق ما دوتا بود
حالا رفته که دل تنها بمونه
خدا کاری بکن برگرده خونه
چقدر تنها شدم با خاطراتش
خدا جون کاری کن یادم بمونه