زخم بر کف دستان
صلیبم روی دوشم
یهودا زیر گوشم
به مریم که مادرم مرد
خدای را در خروشم
سر میروم از سرم
که با جاده ها گری ههای های های های های میشوم به حال و فرارو رو رو رو رو
تا بگیری یک امن ناکجا
تا بمیری بمیری بمیری بمیری و
آرام بگیری
چشمها خنجرند در خفا
دهانها بی پدر مادرند
چشمها خنجرند در خفا
دهانها بی پدر مادرند
امن تنها کفن است
غربت حقیقی وطن است
امن تنها کفن است
غربت حقیقی وطن است
کسی دیگر چرا باید بماند
براین گور تهی مرثیه خواند