؛{مقدمه}؛
یه سوالی شب و روز من و پر کرده
تا جواب نگیرم به خدا از اینجا نمیرم
جلو پات و بپا با کله نخوری زمین
یه سوالی شب و روزمو پر کرده
خوشش میاد
؛{قسمت 1}؛
سرگردونی مثِ فندکِت
توهم میکنن مثِ من دکِت
تنهایی با فکر و خیالا
نمیدونن چی میکشی هی میگن نکش
دنیا میپرسه چند مرده حلـ ـاجی
چیزی نداری جز چند قطره اشک
حاجی داری میشی شرمنده تَر
کی میخوای رها شی از بند تَنـ هایی
انگار صدا دلا زود در میاد
دود چسب زخمه زود ور میاد
ما که نخواسیم یه روز خوب بابا
بگو یه روز خوب تر میاد
توی بند احساساتم ولی با این حسا زادم
بگو کی داد عشقو یادم خدا ، فرشته یا آدما
من موندمو نقش دلقک و
وطنی که نمیره از نقش قلبم
؛{پل}؛
اگه میخوای بدونی
این سه کلمه ای که بهت میگم یادت نره
عشق، (عشق)، ایمان، مرگ
؛{قسمت 2}؛
لوله خودکار و خط های کاغذ
منو مغزی که رد داده راحت
همه دنبال فردای راحت
منم دنبال مردای راهم
اصلا زندگی چیه ؟ بزار بره یه جا
غمو تنهایی میشه سزای عاشقا
اونکه حتی نکرد به گدایی یه نگاه
میگم توی بنزشه گدای یه نگاه
میگم حاجی زندگی بی من خوشه
دارم میخورم ازش تا که سیرم کنه
بیرحمانه میرم چاهه یه حسی دارم انگاری دیرم شده
آره من که سنگ ننگ جنگ و هل دادم تا آخرش
زندگی بعد مرگ و گم میشم تو باورش
میشم میوه ی ریشه غربت
که سنگ پرت میکنم به شیشه عمر