تابش [هوک سم] : گرماس زیر لایه های برف پر عطر مثه شاخه های سبز زندگی پابه پای مرگ هرروز شاعرانه تر [قسمت 1 بهزاد] : میره سنت بالا همه چراغا قرمز از روبه رو پشت سرت نگاها دپرس چون دیدن آرزوها له میشه زیر پوتین قلتک زندگی وایساده میشه روتین باشه اما کی چطور دوباره وعده استارت زدی ولی هموز خمار مغزت پله رو میری بالا گیری جای اولت کم اوردی و کشیدی رو مخت اسلحه بیدار شو لش نکن ببین آینه رو آیندت تار خوندی فاتحه شو قانون میگه سوخت دادی معامله رو زندگی پیتزا نی کش نده رابطه رو مثه جنگی که تلفات میده قلبت شکسته از ضربان سیره مغزت پاچیده نمیده خدمات زیر چندتا خط سفید همه هدفات گیره [هوک سم] [ورس 2 بهزاد] : همیشه ریه ت بوده تنها هوادارت که حالام پر دود هر روز سراپا چت و منگو هر سال شمع و فوت میکنی کیک و بعد دلارا لول میشن رفیقا کیف کنن دلت آتش فشان گاهی اشکا فوران گاهی مثه قطار گاهی وایمیسه ضربان سال ها تو قفس اما فکرت پرواز و قلبت صاف و تو خالی مثه ابراس یو , این قصه برجاست تا وقتی محکم پاشی مثه سرباز بجنگ با اهریمن و روحتو آزاد اراده شرطه بشه ویرانه آباد دنیاتو با دلت تطبیق بده بزا سنتی مدرن تلفیق بشه با خدا حرف داری بهش کن تسلیم یه شعر تا طبیعت روز نو رو بت تبریک بگه بهزاد پارسه [اوترو بهزاد] بگو آره میرسم به آرزوهام حتی اگه باشه پر چاله تو رام اکه نجنبم یه لاشه تو جام اونی که پر کشید همیشه جاشه تو بام