[قسمت۱:دیگرد] مبهوت چشماشم ؛ تو اوج دوسـت داشـتن متنفـرم ازش یه حس دوگانه ــست ؛ ... دو ورم باکـه ولی میسوزم - بـی باک ام راضی ام به سهمم میخورم قار و قور نکرد شیکــمم لای دردها سفره پهن نبود ، میزدیم دو لقمه لُپـشو میکشیدن ، دوســـت نداشت تپل شه مجرای نفس تنگ - هواش آلوده قورت میداد از دهن حضم میکرد با مشکل میجویید شمرده ...میپرسید چرا - جواب میدادن بهش لابد دونه هات درشتته قوت غالب درد - مُسـکن هوای سرد فصل ها رو میشمرد - عازم سفر بلیت اش یه طرفه ـس زمان - دریا بود و شناور خسته دست و پا میزد ، دوست نداشت تو کثافت غرق شه آیینه شکستنی بود و دلش بچه زل میزد توش... یه سطح صیقل شده مساله گنگ ـه ؛ چشاشو میمالید
...آیینه منو ببر آیینه منو ببر با خودت [قسمت۲:رض] روبه رومــه ؛ شــاد و خندون نه اخمی هس نه خم تو ابــروم از اول تا الآن با من مونـــد هی میگم چقد شبیه من بود ... گفتم همه لحظه ها رو میبینمش رشــد میکنه ، بار میده ، میچینمش ... میشه دونه واسه نسل ـهای بعد؛ ... رو سطح جیوه ای ـه صاف میبینمش من همونم ، اون میشه پـــیر هی به سر و وعضــش میـده گــیر من توش رو میبینم ، یه شیرـه تو قفس یه لیوان توی دست ، تو لیوان پر شـیر ،... میریم پایین باهم روی شیــب من مثل اشــک اون مثله قطره میچیکیـم گفتــم بــخار بشــم - تا دیگــه نبینمـش ...دیــدم اون دستی که مـا رو میکشــید و مسئله همچنان گُنگ ـه ، اما حکایت باقیست