[بخش اول] متنفر از ریختِ کجت متنفر از روبدوشامِ شیفتِ شبت از اون سرگینِ روشنِ پشتِ سرت دوربینِ بی لنزِ دورِ گردنت نمای کثیفِ فکر تهیِ نورانیت حمایتِ حقوقِ حیوانات دشمنِ مقدسات، سجده رو خاکِ معبدِ پاسارگاد بینا شد بوفِ هادیِ صداقت از شدتِ تنفر تهوع از ژستِ روشن ضمیر و فیگورِ سکولاریسمتون اسلام گراها ایضاً گیوه‌ی تو پات استراتژیِ قیامِ اینترنتی و اون موی کوتات [همخوان] هر کی یه بوفِ کور گرفت دستش شد روشنگر لا فورانِ افکارِ جدید شد معطل خودشون و به بیداری زدن تو خوابی عمیق اِخ کنید تو خاکی که جاده‌ی جهلتون نشه بلند تر [بخش دوم] حصارِ محورِ مغزت از پوشال بحثِ تزارِ روسی تو فیلم نقلِ شعرِ رودکی، وحشی متنفرم از تیپِ پلنگت روسپیِ مغزی رومان خوندنت و سِنخیتت با شازده کوچولو لیچارت به عمومِ مردم فکرت پره پره توربینِ سمی سلفیت تو موزه با آثارِ هنری اشکِ ژکوند سرازیره مادری لحجه‌ی فرنگیت پاتیل نهان باش تو دجله ی جهلت و داخل مرداب جولون بده روشنفکرا تو خلاء روانی انظارِ عموم و ۲ قبضه کردین و فرهنگ و گلاویز [همخوان] هر کی یه بوفِ کور گرفت دستش شد روشنگر لا فورانِ افکارِ جدید شد معطل خودشون و به بیداری زدن تو خوابی عمیق اِخ کنید تو خاکی که جاده‌ی جهلتون نشه بلند تر