؛[قسمت اول]؛
شاید خوبیا تموم شدن
بعضی وقتا به خودم میگم
شاید … شاید خوبیا تموم شدن
رفتن پی کارشون، جایی که، حسرت
میزنه تو دلت چمبره؛ میشه، فصل رد
دود کارخونه و گاز و گل خونه وسوت پلیس و
قبض و جریمه، یه جامعه که، مصرف
میکنه به جای تولیدی که از ، دست رفت
خیلی شنیدی بهت بگن نیست راه برگشت
سرتو کردن زیر آب، خودت و بچت
تورو ادعا بچت و پرورش یه جا که
قرن بیست و یک، جهان سومش پر اشکال
یه کلت زیر چونته میبینی پره چشمات
گلوله ای که در … نمیاد از داد ماشه
بزار پوستر رول مدلت با خون از خواب پاشه
؛[همخوان]؛
همشون سعی کردن، صبح تا شب سعی کردن
دست به دست هم به مهر، راهارو کج رفتن
یه نفرت تو گلومون، خلطمونو سرخ کرد و
رنگ جنگ و خشم …. همشون سعی کردن
همشون سعی کردن، همشون سعی کردن
همشون سعی کردن، همشون سعی کردن
همشون سعی کردن، همشون سعی کردن
همشون سعی کردن، همشون سعی کردن
؛[قسمت دوم]؛
آرامشی که میده کشتن تو تو خونشه
فضایی که میری کار علفای خوبشه
واسه آرامش دور، صدای اسپری تو گوشته
تو بازی نکردی فکر کردن مشکل پولته
جایی که کوره چشم، کره گوش و لاله دهن
از ادعای اونایی که میگن بازیو بلدن
جایی که به دنیا میای، اسمش بیمارستانه؛ بالاتو میبرن
آدم خوبا بو میدن، بو سیگار برگ کوبایی
ولی هیچکدوم نمیشن کاسترو و چگوآرا
از حرف اولم، تا حرف آخرم
شاید خوبیا تمومن، صدای اشهدم
شهادت میدم به مرگ میلیون ها
دست راست بالا، دست چپ روی پولات
دادگاه بانک، عبادت اسکناس
بوی گند اشتباه ایده های ایده آل
کتای چرمی، سخنرانی های پشمی
اگه حقتونو دارم میخورم، منو ببخشید