ای رفتگر صبح زود عشق
ای همه ی بود و نبود عشق
من سنگ زیرین آسیا
تو فال چای نسل آریا
آه بخت رو دست زدی رفتی
ای عشق تر دست شدی مفتی
بر خانمانم آتش زدی رفتی
تیری چون آرش زدی رفتی
ای بلور آبی شهرآشوب
ای آبی از زلال دانوب
ای پلیسه بر دامن محجوب
ای آغوشت از شمال تا جنوب
ای عشق رو دست زدی رفتی
ای عشق تر دست شدی مفتی
بر خانمانم آتش زدی رفتی
تیری چون آرش زدی رفتی
سرهای من یک یک به خاک ریز
خون های مجرمت که منم سرریز
پانصد لشکرم من رزمنده ی تو
آحاد ملت یک یک شرمنده ی تو
ای عشق رو دست زدی رفتی
ای عشق تر دست شدی مفتی
بر خانمانم آتش زدی رفتی
تیری چون آرش زدی رفتی
آه ای باخ تنابنده بر دل
آه ای آخ دماونده بر کوه
آه ای فلوت نزدیک تر از گردن رگ
آه ای کمانچه نشسته چون زاری بر دل
ای عشق رو دست زدی رفتی
ای عشق تر دست شدی مفتی
بر خانمانم آتش زدی رفتی
تیری چون آرش زدی رفتی
آه بخت رو دست زدی رفتی
ای عشق تر دست شدی مفتی
بر خانمانم آتش زدی رفتی
تیری چون آرش زدی رفتی