روز اول، انقلاب ما انفجار نور بود
شب تا سحر صدای تیر خلاص میومد از پشت بوم مدرسه رفاه، گوش شما کر و چشای دولت کور بود
من بچه بودم، یه چیزایی یادمه یه چیزایی یادم نیست
حاجی تو چطور؟ حاجی یادت هست؟ که یادت نیست
سال بعد مردم می رقصیدن تو خیابونا، می خوندن: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
می گفتن جنگ تموم شده، بر می گردیم سر زندگیمون
شما ولی می گفتی رسیدن به قدس بدون گذشتن از کربلا ممکن نیست
یه میلیون نفر کشته شدن پشت اون خط ها، حاجی ممدو یادته؟ نگو یادت نیست
از لطف شما هرکی یکی رو داره. یا تو بهشت زهرا، یا تو خاوران
نویسنده ها رو بصورت یه طرفه، مجانی می فرستادی به ارمنستان
هیچ رستورانی واسه تو مثل رستوران میکونوس نیست
جون من یه دهن بخون برامون حاجی، از فریدون فرخزاد آهنگی یادت هست؟ که یادت نیست
از شاپور بختیار چه خبر؟
فرهنگی کارا بخونن: دد دن ند دنن...دنن...دد دن ند دنن...دنن...
سی سال گذشت، صد سالم بگذره حاجی تو همینی
ادای امیرکبیرو در می آوردی، ولی بیشتر شبیه کاریکاتور استالینی
همچین سازندگی کردی، که هیچ چیز قابل اصلاح نیست
از روی مصلحت ساکتی حاجی، یا حرفی واسه گفتن نداری؟ چیزی یادت نیست...