؛{اینترو : آتنا اپیکور}؛
یه قهوه ی تلخ و
یه سیگار سنگین
یه خونه ی تاریک
با چند تا دیوار غمگین
یه آدم خسته
که حتی براش دوستاش غریبه ن
همون دوستایی که هیچوقت
این زخمارو رو پاش ندیدن
تو کوچه پس کوچه ی تاریک روزت یه فانوس دستته
میخوای دنیا دوباره روزای خوبتو بهت آسون پس بده
یه پای زخمی، یه دل خسته
که از همین اول قصه شکسته
زندگی برات حل نمیشه انگار کل دنیا به گره وصله
؛{همخوان : اپیکور}؛
بگو به درک، بگو به درک
اگه دیدی دارن گوشتتو میخورن باز هم بگو به درک
بگو به درک، بگو به درک
اگه دیدی دارن گوشتتو میخورن باز هم بگو به درک
؛{قسمت اول: شایع}؛
احتیاج به هیچ کدومتون نی
چون همه بلا استفاده تو پوشه موندین
تا دیدین سود تو بازار فروشتون نیست
ما رو پله کردین خودتون رو بورس بمونین
حله تو دوستمونی منم دو تا گوش مخمل
رو کلم بچه زرنگ کجا بودی قبلا
هنوز قد خورد و خوراک تو جیبم هست
پس بزرگ میشم برا هرکی کوچیکم کرد
قرارمون اونجا که جای شما نی
شما که هر جا هرچی مفت باشه اونجایین
تا پاچه دلایین
بودین تا بودش حالمون عالی
غیب شدین تا دیدین دو تا دوتا گاومون زائید
اگه به منه بپا نخوره تنم
به تنتون که ارتش من هنو یه تنه س
همه امتحانارو در حدی قبولی بلدم
و هر اتفاقی بیفته میگم به درک
؛{همخوان : اپیکور}؛
بگو به درک، بگو به درک
اگه دیدی دارن گوشتتو میخورن باز هم بگو به درک
بگو به درک، بگو به درک
اگه دیدی دارن گوشتتو میخورن باز هم بگو به درک
؛{قسمت دو : اپیکور}؛
بابا پسرت میدونه که این بدترین لحظه س
بد ولی خسته س
جلوشو نگیر حتی اگه میدونی واسه کسی که آزادی میخواد
هر دری بسته س
میرم از خونه، آره میرم از خونه
میرم که برات چهره ی زخمی و پیرم نمونه
میرم دید خودمو نشون آدما بدم
با اینکه همه حرفات میمونه یادم کاملا
بابا اون پرنده که میگفتی تو قفسه
میخواد پر بزنه بره ولی کو نَفَسه؟
وقتی همه لاشی شدن حتی پیرمرد پیرزن
عادتشونه کش برن جیره از جیب هم
من تو دلم از هیشکی توقع نیس
وقتی داشَم هم بهم میزنه کلکو ریز
دیگه باید خودمو بکنم اَلَک و هیس!
الان وقت ساختنه وقت توکل نیس