مغشوش
[قسمت 1 بهزاد] :
خیابونای این شهر پر از ارواح
پشت اخم صورت ها پر از سرما
شدم سرباز وظیفه چیست ؟
میگن دشمن هیچوقت غریبه نیست
میپاچه زهرشو تا بشی خاکستر
زخمی کشنده تر از نارنجک
حالام که فاصله گرفته رابطت
با عادیا سوخت مغزت کامل تر
تو گوشم آروم میگه بهترینی
کنار تو آزادی واسم قیمتی نی
به چشم کلاغا دنیا سیاه سفید
پژمرده تر از یه گیاه پیر
شهری که مردمش زندن تو لحظه ها
پر از چرخش ها همش سر صدا
میشی مریض میره کنار پرده ها
کسیم نی بپرسه چیه دردت ها ؟
[رضا پارسا هوک] :
زندگی راهه راه چاله چوله داره
حتی پایه باشه سالم نمیرسی ساده
زندگی راهه راه چاله چوله داره
حتی پایه باشه سالم نمیرسی ساده
[قسمت 2 ]
میگی تلف شد به چی توکل
کنی زندگیرو واس چی تحمل
یه سرزمین پاک اونجا که غمی نیس
رنگ باز مشکلارو ببینی ریز
همین تو افکارت یه باغ کنار طبیعت
درخت باد آب خود حقیقت
دور از جنگ و جدل ستاره ها نزدیکتر میشن
میرن جزو خاطرات سمی
فکر خاص اینبار بدون جریمه
خورشید ماه این بعد زمینه
بی حرکت منتظر یه غریبه
وجودت اینجا حاصل یه پدیده
قد کشیدی مثه شاخه های پر بار
ما چی هستیم جز عاشقای دلار
دنیا مدرن شد ما هنوز پای شعار
سالها پیش قمار , حالام کشیدیم کنار
[هوک رضا پارسا]
[قسمت 3 بهزاد] :
کالبدت مریض هرروز میبینه ضربه
ادامه میدیم برسیم به آخر حلقه
به باور من که خدا اینجاست
همواره تو روح قلبت نه توی مکه
تابیای عادت کنی میکنن ترکت
حسی که جاریه مثه قطره ی اشکت
تو اون بچه ای که دیگه شده بد چت
عادی نباشی فنایی , میکنن حذفت
درونم مرد کوهی از رویا
فراموش میشم فردا دلو زدم به دریا
میرم به ناکجا جایی که فکر آزاد
روحم آرام باشه با خدا
سوال پشت در ذهن خالی از جواب
میبینی سراب داری گاری طلا
یا کابوسی محال قفلی توی شبات
داشی زمان محدود فانیه حیاط