؛[قسمت اول]؛
میدونی، نمیدونی
نمیتونی که بدونی
نمیخوای و نمیتونی
نمیدونی که چجوری
دل من رو شست غصه
نگاه تو شد پوستر
چشا من از چشای تو رنگ میخواد
نگو بودی جای من، تو پای من و راه من
رو پای من بشین آروم بگم در گوشت قصه
درک کردی حرفام رو؟ قبل از این دستام رو
شستم، که نگی تو میفهمی دردام رو
نمیشناسی منو، ما مثل هم نیستیم
دیگه مثل قبل نیستیم، نه مثکه سرد نیستی
میگه:«عوضی تو مسکن درد نیستی
بزرگ شدی، پایه شر نیستی»
میخندی و احتمالن رد میشی از کنارم
شب میشینی یه سیگارم لب میگیری بره باید
برگردم، اون یکیا حق دارن رو گردن
گور بابا اینا، اونا چی میخوان ازم
لم بده پا رو پا هد بزن با من
دم بده آروم باش حرف بزن، با من
بگو از اون چیزایی که دلت میخواد، شاید بلد نباشم اما، یاد میگیرم باید...
بلند شیم و با هم قدم بزنیم، یه کم از الکل خالص شب به بدن بزنیم
این خیابونا بیصاحابن چرخ بزنیم
بیار ماژیکت رو رو قانوناش خط بزنیم
تو منو نمیشناسی و همش درگیر منی
من از نور میخونم و تو هم درگیر شبی
منم درگیر شبم، هنوز درگیر همیم
انقد دست دست نکن بگیر تلخیش پرید
چه مست، چه دیوونه، چرخید زمین،
نه، باید برگردم
اونی نمیشم که تورو راضی نگه داره
اعتمادی نیست که یارا، راضی نگه داره
بزار سهتار بگه به جای من
چشات به جا چشای من
دلا خون و صدای غم
میپیچه تو نگاه من
پلاک تو پلاک من
جا به جا رو جای پای
شما، کجا، ما که لای
کتابامون رو باز
نکردیم...
ما گردیم، میگردیم...