حواسَم جَم، سوادم کم،
روبه رویِ این پهنا کیهان
زندگی و بچگی و خستگی وعشق و وابستگی دنیای پنهان
دوری ازم بهم نزدیک ،
بزرگ ترینی بی تردید
زمینِ مون دوره ستاره ت چرخید، حیاط توپ بازی تفریح
پاس بده بزنم گل، لبِ باغچه، لیوان آب خالی روی طاقچه
چهار فصل اون بیرونِ این جا اَم ایرونِ ایرونم میمونه هی
توی ذهنم تا وقتی که زنده م کل ابن دنیا یه رویاست، ایول
همشو میدونم از اول، همش این جا بود توی قلبم
تَرَک خورد اما نذاشتم بشکنِ نذاشتم بهم بگن چی از چی بهتره
وجدان لخت کردم زدم توی رگم حالا ارتباطش با دلم شده یکسره
تا حالا ریخته از دستت یک ذره؟ من دادم مورچه ها ببرن سره سره
پنیر، نون، کنارشم یک کمی تره جای همه تو خاکِ حالا کی بالاتره ؟
میشه قسمت کرد جای اینکه جنگید، میشه عشقَ فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود سفید نکرد میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم رنگی
منَ حس میکنی ؟ نه ؟ نه تو سینه ات دیگه شده سنگی
و سنگین و سنگین تر بیا روی سطح برای روز بهتر